یادداشــــت‌های خانــــــــواده‌ی مــــا
تبلیغ


نویسنده : بابا
تاریخ : دوشنبه 01 خرداد 1391
نظرات 6

 

چند پست قبل نوشتم از برخی که خود را شاعر می‌پندارند و با صدای بلند اعلام می‌کنند که سفارش می‌گیریم  شعر تحویل می‌دهیم. مثل این دستگاه‌های توی مترو تهران. که پول می‌گیرند و روزنامه یا خوراکی تحویل می‌دهند و باز همان‌جا نوشتم که البته هستند شاعران دیگری که این ادعا را ندارند و البته گاهی بسیار زیبا می‌سرایند.

امروز می‌خواهم یکی از همان‌ها را معرفی کنم. کسی که برای دل خود می‌سراید نه با سفارش و البته شعرش به دل من وشاید  شما هم می‌نشیند. اول غزلش سپس نوشته‌ای مختصر از باب نقد.

 

با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه

 

عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه

 

بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟

 

با من تنهاتر از ستارخان بی سپاه

 

موی من مانند یال اسب مغرورم سپید

 

روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه

 

هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق

 

کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه

 

کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود

 

یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه

 

آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن

 

آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه

 

سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند:

 

"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه" !

 

                                                                                             شاعر : حامد عسگری

 

نمی‌توانم تحسین  واعجاب خود را از زیبایی این شعر پنهان کنم. حالا آن کسانی که فکر می‌کنند نقد یعنی ایراد گیری و برچسب غلط زدن در تفکر خود تجدید کنند.

 

مشخصه‌ی اصلی این غزل این است که از توصیفات و کلمات امروزی در آن استفاده شده و بی گمان هیچکس آن را با شعر رودکی، فرخی، سعدی، حافظ، جامی، قاآنی و پروین اعتصامی اشتباه نمی‌گیرد و این نشانه‌ی شعر اصیل امروز است که البته در اشعار شاعران بزرگ امروز مثل محمد علی بهمنی نیز دیده می‌شود. توصیف آغازین زیبا از مشروطه و یاغیان آن  و آوردن آن در این عزل حس و هوایی تازه را به خواننده منتقل می‌کند.آوردن مراعات نظیر های ستارخان،تاریخ،تبریز در بیت بعد نیز این اعجاب را هنوز به دنبال خود می‌کشد. اما زیباترین تصویر به  نظرمن در بیت سوم است و به خصوص مصرع دوم آن«روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه». شما در کجای ادبیات کلاسک ما این تشبیه را پیدا می‌کنید؟شاعران سبک هندی به این تعبیرات نزدیک شدند اما پیچیدگی نگاه آن‌ها و دیگر گذشتن بیش از دو قرن از آن دوره، شعرشان را جز برای معدودی عشق ادبیات، نا آشنا کرده‌است؛ اما این تعبیر بسیار زیبا و امروزی است  وهر آشنا به فن ادبی می‌تواند بی‌همتایی این تعبیر را در ادب گذشته تصدیق نماید. بیت آخر به کار بردن کلمه‌ی «قدیمی‌ها »نه فقط به معنای جمع بلکه با بار معنایی احساسی که به بیت می‌دهد. و این که با کاربرد این کلمه بدون محاوره‌ای کردن شعر را به زبان کوچه نزدیک می‌کند.زیبایی شعر را تا پهلو زدن به غزل سرایان بزرگ فارسی بالا برده است. برای او که نه می شناسمش و نه مرا می‌شناسد آرزوی روزهایی سرشار از غزل دارم.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 654
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


تبلیغ


براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود